مجله علمی خبری اینفو
معنی نام عزتالله
عزتالله : (عربی) عزت خدا، ارجمندي خداوندي.
معنی نام عزیز
عزيز : (عربي) 1- آن كه او را بسيار دوست بدارند يا براي او ارزش و احترام زيادي قائل باشند، گرامي، محبوب، داراي رفاه، عزت و احترام در مقابلِ ذليل؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (در قديم) داراي عظمت و احترام؛ 4- (در تصوف) مرشد، پير.
معنی نام عسکر
عسكر : (معرب از فارسيِ لشكر)، لشكر، سپاه.
معنی نام عِصام
عِصام: (عربي) (در قدیم) 1- بند، ریسمان، طناب؛ 2- (به مجاز) حفظ، نگه داری؛ 3- (به مجاز) شرافت و شخصیت اکتسابی.
معنی نام عظیم
عظيم: (عربي) 1- بزرگ، كلان؛ 2- بسيار، فراوان؛ 3- با اهميت، مهم؛ 4- از صفات و نامهاي خداوند.
معنی نام عقیل
عقيل: (عربي) 1- خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامي؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] فرزند ابوطالب و فاطمهي بنت اسد و برادر اميرالمؤمنين علي(ع).
معنی نام عَلا
عَلا: (عربي) (در قديم) بلندي مقام و مرتبه، بزرگي، رفعت.
معنی نام علاءالدین
علاءالدين : (عربي) 1- موجب بلندي آيين و كيش؛ 2- (اَعلام) 1) قهرمان یکی از افسانههاي هزار و یک شب، پسر فقیری که به چراغ جادو دست مییابد و به کمک غول چراغ به آرزوهایش میرسد؛ 2) علاءالدین بهمن شاه: لقب حسن گانگو، شاه هند [748-759 قمری] و بنیانگذار سلسلهي بهمنی دکن در هند که پایتختش گلبرگه بود؛ 3) علاءالدین تبریزی [قرن11 هجری] خوشنویس تبریزی، معروف به علابیگ؛ 4) علاءالدین تکش: شاه [568-596 قمری] سلسلهي خوارزمشاه در خوارزم و خراسان. آخرین شاه سلجوقی عراق را کشت و اصفهان را نیز تصرف کرد؛ 5) علاءالدین جهانسوز: مشهور به علاءالدین حسین غوری، شاه [544-556 قمری] سلسلهي آل شَنسَب در شمال افغانستان، که غزنین را گرفت و آتش زد [545 هجری]. در جنگ با سنجر اسیر شد و مدتی زندانی او بود؛ 6) علاءالدین خلجی: شاه دهلی [695-715 قمری]، که پس از کشتن عمویش فیروزشاه بر تخت نشست. از پیشروی مغول در هند جلوگیری کرد و در دکن و راجستان پیروزیهايی به دست آورد؛ 7) علاءالدین علی ابن مخلص: [670-732 قمری] متخلص به عاشق پاشا، شاعر ترک، سرایندهي یکی از منظومههای ترکی موجود به نام غریب نامه یا معرف نامه، در تصوف؛ 8) علاءالدین محمّد خوارزمشاه: شاه سلسلهي خوارزمشاهیان [596-617 قمری] پسر علاءالدین تکش، که در زمان او چنگیز خان به ایران لشکر کشید و او به جزیرهي آبسکون گریخت.
معنی نام علوان
علوان : (عربي) 1- بزرگان؛ 2- (اعلام) 1) نام پدر ضحاک که عجم ها به آن مرداس می گفتند. وی از پادشاهان عرب و برادر شداد ابن عماد بود؛ 2) علوان ابن حسین، دارای کنیه ی ابوالیسیر از محدثین؛ 3) علوان قیصر ابن یوسف جبران (کشیش) [متولد 1287 قمری] صاحب کتاب های تاریخ کتاب مقدس، خلاصة الصرف والنحو، فوائد المجانی لصفی الخطابة والمعانی، المثال لصحیح لکاهن المسیح، مرجز بحث المطلب؛ 4) علوان یوسف لعازاری (کشیش). وی تا پیش از سال 1328 قمری زنده بود. از جمله آثار اوست: ارج الوطنیة فی حیاة الطوباویة جان دارک الباسلة الفرنسیة، که در سال 1910 میلادی در بیروت چاپ شده است. مرقاة المترجم الصفوف العالیة فی الغتین الفرنسیة والعربیة.
معنی نام علی
علي : (عربي) 1- بلند، بلند بر آمده، بلند قدر؛ 2- بزرگ، شريف؛ 3- توانا؛ 4- كلان؛ 5- نامي از نامهاي خداي تعالي؛ 6- (اَعلام) 1) حضرت علی(ع): (= حضرت امير)، ابوالحسن علی ابن ابی طالب، [حدود 23 پیش از هجرت – 40 قمری] نخستین امام شیعیان، ملقب به امیرالمؤمنین، مرتضی علی، شاه نجف، پسر عمو و داماد پیامبر اسلام(ص)، خلیفهي چهارم مسلمانان [35-40 هجری]، نخستین مردی که اسلام آورد و در راه ترویج اسلام کوشش بسیار کرد. در وقت نماز به دست یک تن خارجی به نام ابن ملجم در مسجد کوفه شهید شد. آرامگاهش در نجف زیارتگاه است؛ 2) علی ابن حسین(ع): (= امام زینالعابدین)، زینالعابدین.2- 1) ؛ 3) علی ابن محمّد(ع): (= امام عليالنقي)، ا نقي.2- ؛ 4) علی ابن موسی الرضا(ع): (= امام رضا)، رضا 2- 1) ؛ 5) علي ابن احمد کاتب: (= منتخب الدین بدیع جوینی) [قرن 6 هجری]، رئیس دبیرخانهي سلطان سنجر و از نویسندگان آن دوره. از آثار اوست: عَتَبَةٌ الکَتَبَه؛ 6) علی ابن احمد نیشابوری: (= واحدی) [قرن 5 هجری] ادیب، زبانشناس و مفسر ایرانی، مؤلف تفسیری معروف به تفسیر واحدی به عربی، کتاب المَغازی و شرح دیوان مُتَنَبی؛ 7) علی ابن بویه: (= عمادالدوله) نخستین شاه [322-338 قمری] دیلمی فارسی و بزرگترین پسر بویه؛ 8) علی ابن جولوغ: (= فرخی سیستانی)، شاعر فارسی سرای ایرانی در دربار محمود غزنوی. دیوانش چاپ شده است؛ 9) علی ابن حَمدان: (= سیف الدوله حمدانی) فرمانروای حمدانی شام [333-356 قمری]، که به جنگ با دولت بیزانس پرداخت و از ادیبان و شاعران حمایت میکرد. مُتَنَبی، فارابی و ابوالفرج اصفهانی در دربار او بودند؛ 10) علی ابن طاهر: امیر [213-214قمری] سلسلهي طاهریان در خراسان، که پس از برادرش طلحه، از سوی برادر دیگرش عبدالله ابن طاهر جانشین او شد، ولی در جنگ با خارجیان در نزدیکی نیشابور کشته شد؛ 11) علی ابن عیسی: [قرن 5 هجری] چشم پزشک مسلمان ساکن بغداد، مؤلف تذکرة الکُحالین، از مهمترین کتابهای چشم پزشکی قدیم؛ 12) علی ابن مأمون: امیر خوارزم [387-400 قمری] از سلسلهي مأمونیان که مقدم ابن سینا را گرامی داشت و به او محبت کرد؛ 13) علی ابن محمّد بسطامی: (= مُصَنِّفَک) [802-874 قمری] نویسندهي ایرانی تبار ساکن استانبول، مؤلف کتابهایی به عربی و فارسی، از جمله: شرح بُردَه و شرح مصباح؛ 14) علی ابن محمّد: (= سمری) [قرن3 و4 هجری] چهارمین و آخرین نایب امام زمان، که با مرگ او غیبت کبرا آغاز شد؛ 15) علی ابن موسی تاشفین: امیر[500-537 قمری] سلسلهي مرابطون در مراکش و جنوب اسپانیا.